فلسفه خیام

وبلاگی در مورد خیام شناسی و هنر شاد زیستن

فلسفه خیام

وبلاگی در مورد خیام شناسی و هنر شاد زیستن

راز زندگی در فلسفه خیام

هر کس برای اینکه زندگی بهتر و هدفمندی داشته باشد لازم است که در زندگی برای خود فلسفه و راه و روشی در پیش بگیرد من در زندگی تا جایی که بتوانم از فلسفه خیام پیروی میکنم.   

 

چون راز زندگی را در فلسفه و دیدگاه خیام نسبت به زندگی پیدا کرده ام راز این زندگی چیزی نیست به جز شاد زیستن و لذت بردن از نعمتهای بی شماری که خدا به ما داده و ما اغلب قدر آن را نمیدانیم راز این زندگی این است که دلبسته این دنیا نباشیم و به این باور داشته باشیم که روزی دیر یا زود باید از این دنیا برویم و هیچ چیزی از ما باقی نخواهد ماند پس این دنیا ارزش هیچگونه تعصب ناراحتی و دلبستگی اعتیاد آور و پایبند کننده ای را ندارد و فقط باید تا جایی که ممکن است شاد زندگی کرد.   

 

کسی که تمام زندگیش به دنبال این است که موفق تر  و ثروتمند تر باشد تا با ثروت به شادی و آرامش خیال  برسد هیچ گاه موفق به این کار نخواهد شد.   

 

چون چنین شخصیتی مدام در حال برنامه ریزی درباره آینده موهومی است که اصلا معلوم نیست که این آینده خواهد آمد یا نه این شخص شادیش را در آینده جستجو میکند و این باعث می شود هیچ گاه به خوشبختی نرسد زیرا آینده هیچ گاه نخواهد آمد آینده فقط و فقط یک توهم است ما همیشه در زمان حال زندگی میکنیم گذشته و آینده فقط یک تصویر ذهنی است که ما خود را با آن مشغول می کنیم غیر از زمان حال هیچ زمان دیگری وجود ندارد پس باید از همین لحظه استفاده کرد و زندگی خوبی داشت   

تمام فلسفه خیام همین است یعنی زندگی در لحظه اکنون و لذت بردن از آن نه سیر کردن در گذشته و آینده موهوم و بی ثمر 

 

 

به قول خیام:    

 

 

می خوردن و شاد بودن آیین من است

    فارغ بودن ز کفر و دین دین من است

به عروس دهر گفتم کابین تو چیست

    گفتا دل خرم تو کابین من است   

  

 

 

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است

 در صحن چمن روی دل افروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست

 خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است    

 

 

 

چون عهده نمی شود کسی فردا را

 حالی خوش دار این دل پر سودا را

می نوش بماهتاب ای ماه که ماه

 بسیار بتابد و نیابد ما را   

  

 

 

خیام در مقابل هر گونه تعصبات نسبت به دین و مذهب و دنیا طلبی و زراندوزی که باعث بسیاری از کج روی ها و فساد ها است می ایستد و در اشعارش با آنها مقابله می کند خیام یکی از روشنفکرترین انسانهای زمان خویش و شاید تا به هم اکنون باشد که راز بزرگ زندگی را دریافته و به آن عمل کرده است.

معرفی خیام به قلم ابولقاسم مسعودی

((حکیم ابولفتح عمر خیام نیشابوری))سخنور بی نظیر و شاعر نامدار و فیلسوف عالیقدر ایران که بنا بانچه در تواریخ ذکر شده در علوم نجوم و اختر شناسی و ریاضی منسبی والا داشته است و بصورتی که بافسانه بیشتر شبیه است ولیعهد را که گرفتار مرض آبله بوده از چنگال شوم عفریت مرگ نجات می بخشد.  

 

لیکن در پیرامون این شخصیت فناناپذیر و آثار و اندیشه رجاوندی به اجمال نمی توان سخن گفت هر چند که دهها کتاب نیز نمی تواند سیمای تابناک و روشن کسی را که روز به روز نورانی تر. می شود  نشان دهد.  

 

خیام زمانی پا به عرصه جهان نهاد که شعر یک وسیله تجملی و وسیله ای برای مدیحه سرایی بود. لیکن فن قصیده سرایی در اوج کمال قرار داشت و هنر و شعر در خدمت خداوندان زور و زر و اغراق گویی اشراف و نظام نابسامان پرداخته اشراف و حکام بود لیکن خیام با روح عصیانگر خود راهی برگزید که برای ما ناباورانه است.  

 

او علیه دریوزگی مداحی و نظام بی انتظام روزگار خویش و علیه خرافات جهل بی دانشی و سنن و پیرایه هایی که برای تضعیف مذهب بدست روحانی نمایان دروغین به نام مذهب بسته شده بود از جهتی دیگر و بطور کلی علیه پوچی حیات تقدیر مشئوم آدمی یک تنه تنها و با قدرتی شگفت آور تنها به یاری اندیشه و خرد و به کمک قدرت کلمات به نبرد برخاست وی در این نبرد تنها با خویش و خویشتن خود صمیمی و دمساز بود و اندیشه های عالی و شگفت آور خود را بدون شائبه و خود فریبی در زیباترین شکلی که تصور آن ممکن است بیان می کرد.

خیام با دیدی شگفت آور و جهان بینی فوق العاده ای نظام خلقت را محکوم می کند و با نیشخندی دردناک فانتزیهای ذهنی آدمیان را که فریبی بیش نیست به بازی می گیرد او در حالی که ماهیت این کهنه رباط تیره را می شناسد بخود قبولانده است که شراب فی النفسه زیباست و می باید از آن لذت برد او در زیر خنده های رعشه آور از لبخند جام می لذت می برد و در حالی که ایمان دارد هیچ موجودی قادر به حل رمز حیات نیست با تردید از دنیای دیگر یاد می کند.  

  

 

 

گویند بهشت و حور عین خواهد بود

وانجا می ناب و انگبین خواهد بود 

گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک

چون عاقبت کار همین خواهد بود  

  

 

و کاملا معتقد است که افکار ما که پدیده ای مادی است نمی تواند بر اوج مافوق خود به معنویت دست یابد.   

 

 

 

ای دل تو بادراک معما نرسی

در نکته زیرکان دانا نرسی 

اینجا زمی ناب بهشتی می ساز

کانجا که بهشت است رسی یا نرسی   

 

 

او از سرابی تیره که حیات نام دارد بهشتی روشن می سازد و از زیبایی و لطف و کمال پرده از دیبای زرین بر دنیای خفقان آور می کشد کلام او با محتوی عظیمی که از فلسفه در بردارد با لطافت خیال و زیبایی ادغام شده و درخشش عجیب یافته است و همین راز عظمت و زندگی جاویدان وی در قلوب میلیونها انسان در سراسر گیتی است.

سیمای خیام با رباعیات او می درخشد و با تحقیق دقیق تر و فاضلانه مرحوم صادق هدایت در مقدمه رباعیات خیام ثابت کرده است اغلب رباعیاتی که در دواوین مختلف آمده برخی درست مقابل اندیشه های خیام است و اغلب مشکوک و منسوب به این نابغه بزرگ است و تنها توانسته 80 تا 160 رباعی را اصیل بشناسد رباعیات خیام صدها بار به زبان فارسی و هشت بار با ترجمه ادوارد فیتز جرالد شرق شناس شاعر و نویسنده بزرگ به زبان انگلیسی و چندین بار به زبانهای فرانسه و آلمانی و عربی در ملیونها نسخه به طبع رسیده است.  

 

 

متفلوطی نویسنده و محقق بزرگ در کتاب النظرات می نویسد:

((او در آیینه روح خویش احوال گذشتگان انقراض اقوام و ملل و آنان که نیامده و گذشته اند همه را میبیند))  

 

 

خیام زنده جاویدان به سال 526 هجری از مرز حیات در می گذرد جسم وی را در صحن امام زاده محروق که در اطراف نیشابور قرار دارد به خاک می سپرند و به قول نظامی عروضی خود او پیش بینی کرده بود که هر بهار گور او شکوفه باران خواهد شد. 

  

 

از آثار دیگر خیام به جز رباعیات وی باید از کتاب نوروز نامه در آداب عید نوروز در ایران باستان و رساله جبر و مقابله که مورد استفاده دانشمندان و ریاضی دانان اروپا قرار گرفته و اصلاح تقویم که به تقویم جلالی معروف و تاکنون مورد استفاده است نام برد.

خیام به روایت صادق هدایت

خیام: قرن دوازدهم پس از میلاد مسیحمتن کامل ترانه های خیام نوشته صادق هدایت- پدف

رباعیات فلسفی خیام در حدود قرن 5 و 6 هجری بزبان فارسی گفته شده. تاکنون قدیمیترین مجموعه اصیل از رباعیاتی که به خیام منسوب است، نسخه «بودلن» آکسفورد میباشد و قدیمیترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسنده­ی آن هم­عصر خیام بوده و خودش را شاگرد و یکی از دوستان و ارداتمندان خیام معرفی می­کند نظامی عروضی مؤلف چهارمقاله است. تنها سند مهمی که از رباعیات اصلی خیام در دست میباشد، عبارت است از رباعیات سیزده­گانه «مونس الاحرار» که در سنه 741 هجری نوشته شده و در خاتمه­ کتاب رباعیات «روزن» استنساخ و در برلین چاپ شده. رباعیات مزبور علاوه بر قدمت تاریخی، با روح و فلسفه و طرز نگارش خیام درست جور می­آیند.


خیام فیلسوف

فلسفه خیام هیچوقت تازگی خود را از دست نخواهد داد. چون این ترانه­های در ظاهر کوچک اما پرمغز تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی را که در ادوار مختلف انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً به او تحمیل شده و اسراری را که برایش لاینحل مانده مطرح میکند. خیام ترجمان این شکنجه­های روحی شده: فریادهای او انعکاس دردها، اضطرابها، ترسها، امیدها و یأسهای میلیونها نسل بشر است. گوینده رباعیات خیام تمام مسائل دینی را با تمسخر نگریسته و از روی تحقیر به علماء و فقهایی که از آنچه خودشان نمیدانند دم میزنند حمله میکند. خیام مانند اغلب علمای آنزمان بقلب و احساسات خودش اکتفا نمیکند، بلکه مانند یک دانشمند بتمام معنی آنچه را که در طی مشاهدات و منطق خود بدست آورده میگوید. جنگ خیام با خرافات و موهومات محیط خودش در سرتاسر ترانه­های او آشکار است و تمام زهرخنده­های او شامل حال زهاد و فقها و الهیون میشود و بقدری با استادی و زبردستی دماغ آنها را میمالاند که نظیرش دیده نشده.
خیام پیدایش و مرگ انسان را همانقدر بی­اهمیت میداند که وجود و مرگ یک مگس. در نتیجه مشاهدات و تحقیقات خودش خیام باین مطلب برمیخورد که فهم بشر محدود است. هیچکس به اسرار ازل پی نبرده و پی نخواهد برد و یا اصلاً اسراری نیست و اگر هست در زندگی ما تأثیری ندارد. به عقیده­ی خیام طبیعتِ کور و کر گردش خود را مداومت میدهد. آسمان تهی است و بفریاد کسی نمیرسد. چرخ ناتوان و بی­اراده است. اگر قدرت داشت خودش را از گردش بازمیداشت. خیام به قضا و قدر مذهبی اعتقاد نداشته زیرا که علیه سرنوشت شورش میکند و از این لحاظ بدبینی در او تولید میشود. شکایت او اغلب از گردش چرخ و افلاک است نه از خدا. در نزد خیام بدبینی یک جنبه عالی و فلسفی دارد. وجود زن و ساقی یکنوع سرچشمه کیف و لذت بدیعی و زیبائی هستند. خیام یکنفر پرستنده و طرفدار زیبائی بوده و با ذوق بدیعیات خودش چیزهای خوش­گوار، خوش­آهنگ و خوش­منظر را انتخاب میکرده. او از مردم زمانه بری و بیزار بوده و اخلاق، افکار و عادات آنها را با زخم زبانهای تند محکوم میکند و بهیچوجه تلقینات جامعه را نپذیرفته است. باید دانست هرچند خیام از ته دل معتقد به شادی بوده ولی شادی او همیشه با فکر عدم و نیستی توأم است. موضوع شراب در رباعیات خیام مقام خاصی دارد. شراب برای فرونشاندن غم و اندوه زندگی است. خوش باشیم، کیف بکنیم، این زندگی مزخرف را فراموش بکنیم. مخصوصاً فراموش بکنیم، چون در مجالس عیش ما یک سایه ترسناک دور میزند.

خیام شاعر

رباعی کوجکترین وزن شعری است که انعکاس فکر شاعر را با معنی تمام برساند. خیام رباعی را به سنتها درجه اعتبار و اهمیت رسانیده و این وزن مختصر را انتخاب کرده، در صورتیکه افکار خودش را در نهایت زبردستی در آن گنجانیده است. ترانه­های خیام بقدری ساده، طبیعی و بزبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده که هر کسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن مینماید و از بهترین نمونه­های شعر فارسی بشمار میآید. خیام در شعر پیروی از هیچکس نمیکند. زبان ساده او بهمه اسرار صنعت خودش کاملا آگاه است و با کمال ایجاز، به بهترین طرزی شرح میدهد. طرز بیان، مسلک و فلسفه خیام تأثیر مهمی در ادبیات فارسی کرده میدان وسیعی برای جولان فکر دیگران تهیه نموده است. حتی حافظ و سعدی اشعاری سروده­اند که تقلید مستقیم از افکار خیام است. تأثیر خیام در ادبیات انگلیس و امریکا، تأثیر او در دنیای متمدن امروزه، همه اینها نشان میدهد که گفته­های خیام با دیگران تا چه اندازه فرق دارد.
شب مهتاب، ویرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناک بهاری در خیام خیلی مؤثر بوده. او با لطافت و ظرافت مخصوصی که در نزد شعرای دیگر کمیاب است طبیعت را حس میکرده و با یک دنیا استادی آنرا وصف میکند. خیام در وصف طبیعت تا همان اندازه که احتیاج دارد با چند کلمه محیط و وضع را مجسم و محسوس میکند. آنهم در زمانی که شعر فارسی در زیر تأثیر و تسلط عرب یکنوع لغت­بازی و اظهار فضل و تملق­گویی خشک و بی­معنی شده بوده و شاعران کمیابی که ذوق طبیعی داشته­اند برای یک برگ و یک قطره ژاله بقدری اغراق میگفته­اند که انسان را از طبیعت بیزار میکرده­اند. سادگی زبان خیام بر بزرگی مقام او میافزاید. او نه تنها به الفاظ ساده اکتفا کرده، بلکه در ترانه­های خود استادیهای دیگری نیز بکار برده. برای مثال با کنایه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته و بخودشان پس داده. مثلاً در این رباعی:
گویند بهشت و حورعین خواهد بود/ آنجا می ناب و انگبین خواهد بود.
اول نقل قول کرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت بزبان خودشان شرح داده، بعد جواب میدهد:
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک/چون عاقبت کار همین خواهد بود
گاهی با لغات بازی میکند، ولی صنعت او چقدر با صنایع لوس و ساختگی بدیع فرق دارد. در آخر بعضی رباعیات قافیه تکرار شده، شاید بنظر بعضی فقر لعت و قافیه را برساند مثل:
دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است… (رباعی 102)
بنگر ز جهان چه طرف بستم؟ هیچ (رباعی 107)
ولی تمام تراژدی موضوع در تکرار «هیچ» جمع شده.
خیلی طبیعی­ است که روح سرکش و بیزار خیام، آمیخته با زیبائی و ظرافتها که از اعتقادات خشن زمانه خودش سرخورده، در خرافات عامیانه یک سرچشمه تفریح و تنوع برای خودش پیدا بکند. سرتاسر کتاب نوروزنامه که کتاب دیگری از خیام است میل ایرانی ساسانی، ذوق هنری عالی، ظرافت­پرستی و حس تجمل مانوی را بیاد میآورد. نگارنده پرستش زیبائی را پیشه خودش نموده، همین زیبائی که در لغات و در آهنگ جملات او بخوبی پیداست.
خیام نماینده ذوق خفه شده، روح شکنجه دیده و ترجمان ناله­ها و شورش یک ایران بزرگ، باشکوه و آباد قدیم است که در زیر فشار فکر زمخت سامی و استیلای عرب کم کم مسموم و ویران شده.

خلاصه­ای از کتاب ترانه­های خیام، نوشته صادق هدایت
چاپ ششم 1353 (کتابهای پرستو)
خلاصه­شده توسط حسین نوش­آذر

متن کامل ترانه های خیام نوشته صادق هدایت- پدف